«زندگی» چرا؟«زندگی» چطور؟
«من» ؟؟؟«او» ؟؟؟
شکنجهای بدتر از تردید؟!
پ.ن: تو میدونی من چی میخوام؟؟
به نظر من شما به چیزی که دلبسته اید نرسیده اید!!!!
خب... قضیه مفصلتر از اینهاست!
ج پ ن: نه
اوهوم...
؟؟؟من؟؟؟؟او؟؟؟؟چطور؟؟؟؟؟چرا؟؟؟؟؟؟؟؟....
چی باید بگم الان؟!!
هیچ چیز بدتر از تردید و بعدش انتظار انسان را به مرز جنون نمی کشاند.حرفات قابل درکه.
ممنون از درکتون...و شرمنده از اینکه من حرفاتون رو درک نکردم و بیربط کامنت گذاشتم...[هنوز خجالت میکشم...]
من قبلا عمو رو برای شما معرفی کرده بودم .برای شما هم نوشته بودم که چرا عمو ، عمو شده ... فکر نمی کنم نیازی به معرفی مجدد خودم باشه
چیزه... من یهکم٬ زیاد نفهمیدم منظورتون رو!!!کاش یه کم بیشتر توضیح میدادین!
به نظر من شما به چیزی که دلبسته اید نرسیده اید!!!!
خب... قضیه مفصلتر از اینهاست!
ج پ ن: نه
اوهوم...
؟؟؟من؟؟؟؟او؟؟؟؟چطور؟؟؟؟؟چرا؟؟؟؟؟؟؟؟....
چی باید بگم الان؟!!
هیچ چیز بدتر از تردید و بعدش انتظار انسان را به مرز جنون نمی کشاند.حرفات قابل درکه.
ممنون از درکتون...
و شرمنده از اینکه من حرفاتون رو درک نکردم و بیربط کامنت گذاشتم...
[هنوز خجالت میکشم...]
من قبلا عمو رو برای شما معرفی کرده بودم .برای شما هم نوشته بودم که چرا عمو ، عمو شده ... فکر نمی کنم نیازی به معرفی مجدد خودم باشه
چیزه... من یهکم٬ زیاد نفهمیدم منظورتون رو!!!
کاش یه کم بیشتر توضیح میدادین!