«احمقانه...» (۲)

 


 

میگه کارم رو از دست دادم...
من سکوت کرده‌ام
میگه چرا چیزی نمیگی؟
من بازم ساکتم...

 

با خودم فکر می‌کنم...
اون کاری که ایـــــــــــــــن همــــــــــــــــه برای پیدا کردنش این ور٬ اون ور دویده بود...
یکی نیست بهش بگه:
بشر!
تو که می‌دونستی کسی که اقدام به خودکشی کنه چند روزی باید تو بیمارستان آب خنک بخوره...
تو که انقدر کارت برات مهم بود چرا ادای خودکشی رو درآوردی؟!
یا سیانور می‌خوردی یا هیچی...
چرا خودتُ بازی می‌دی آخه؟!

. . .

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد